آدما موجودات عجیبی هستن
به دو کلمه دلگرم میشن و با یه حرف رها میکنن.
در پی آرامش،دائما در حال شکنجه خودشونن.
آدما موجودات غیرقابل پیشبینی هستن،حالا خودم مگه آدم نیستم؟چرا
ولی من ازون نوع بی آزارشم،ازونا که سرشون به کار خودشون گرمه
نه شکایتی دارن نه زرنگن نه مثل همسناشون دنبال جینگول بازی
خب حالا که بهش نگاه میکنم فکر میکنم بهتره منم معمولی باشم
ازون سطحی بینای آزاد از دو جهان
در پی یافتن مفاهیم زندگی،وارد داستان زندگی آدمای مختلف میشم
قصه هر کس یه شروع مشترک داره،همه با خوشی شروع کردن
با یه اتفاقِ انتخابی» مسیر زندگیشونو عوض کردن،
توی این راه یه عده رفتن سمت موفقیت و یه عده هم سمت.
با سوال و جوابای عجیب دلم میخواد بفهمم،زندگی واقعا چیه؟
هر آدمی یه داستانی داره،داستان زندگی من از روزی شروع شد که با یه نفر آشنا شدم
و اون یه نفر بزرگترین تجربههای زندگیمو بهم یاد داد.
بنویسید برام از داستان زندگیتون،از دلخوشیاتون،امید و آرزوهاتون غصههاتون
.
.
.
.
.
درباره این سایت